شصت و یک

ساخت وبلاگ

تاثیر کم خوابی و بدخوابی رو روی درد مفاصلم این روزها بیشتر متوجه میشم. در حدی دست راستم درد میکنه و خشک شده که به سختی میتونم حتا یه چسب زخم رو باز کنم. خیلی ترسناکه، همیشه توی مقاله های خارجی خونده بودم که نداشتن خواب کافی و با کیفیت خیلی توی افزایش دردهای رماتیسم مفصلی تاثیر داره ولی هیچ وقت به اندازه این روزها شاید درکش نکرده بودم. دیشب کمتر از سه ساعت خوابیدم و همش خواب و بیدار بودم و خیلی تو رو کم داشتم و حواسم همش به گربه بود که روش پتو باشه، که چشمش که سرما خورده خوب بشه. و چون گوشی نداشتم که صبح بیدارم کنه از ترس این که خواب بمونم و مجبور شم در اولین روز کاری قیافه بدخلق رییس رو تحمل کنم، کلا کیفیت نداشت خوابم. 

از 5:30 بیدار شدم و نشستم پای فیدلی و شروع کردم به وبلاگ خوندن و صبحانه خوردن تا بلکه هوا روشن بشه و بتونم بزنم بیرون. فهمیدم یه ترسی تو وجودمه از صبح های تاریک که از زمان مدرسه است، اون موقعی که با سرویس میرفتم، راهنمایی بودم و مدرسم توی خیابون جلفا بود. سرویس میومد سرکوچه و خب تاریک بود و همیشه یه ماشین "مخصوص حمل گوشت قرمز" با دو تا آدم توی کوچه پارک بود. و من میترسیدم از تاریکی صبح، از اون دو تا و ماشینشون، از چیزهایی که احتمالا دیدم، از سه تا سگ گنده ولگردی که تو سرما توی کوچه خونه پدری پرسه میزدن. از خلوتی کوچه......

امروز هم همونقدر خلوت بود و همه اون روزها یادم اومد، چرا ترسم رو به کسی نگفتم؟ 

 

پ.ن: هنوز وقتی "ویژه حمل گوشت قرمز" ها رو میبینم ته دلم میلرزه.

Marooned Girl...
ما را در سایت Marooned Girl دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eiammaroonedd بازدید : 149 تاريخ : پنجشنبه 30 خرداد 1398 ساعت: 17:36