چهل و پنج

ساخت وبلاگ

به خراشیدگی و کبودی های پشت دستم خیره شدم، آثار باقی مانده روی دستم از آخرین زمین خوردگی در نیمه های چهارشنبه شب در دستشویی، از شدت گیجی زاناکس یا از چشم خوردن. فکرم هزار راه میرود.

نگرانت هم هستم چون سرحال نیستی و من هیچ آه در بساط ندارم تا تو را به کافه ای، پیتزا فرشته ای، چیزی مهمونت کنم بلکه خوشحال شوی. بلکه حالت بهتر شود.

این روزها بعضی چیزها خیلی حالم رو بد میکنه، قطعا پی.ام.اس بی تقصیر نیست در بزرگنمایی ماجراها تا این حد.

دیدن گاوی که نه تنها خودش را، بلکه سر و شاخهایش را جداگانه و آنچنان محکم به تیر چراغ برق بسته بودند که گریه من تا یک ساعت از دیدن این صحنه بند نمیومد.

دیدن بی اعتنایی واضح فرزندان به مرد تنهایی که تازه همسرش را از دست داده، در تمام لحظات تنها چیزی بود که اشک مرا در طول مراسم درمی آورد.

ناهار نخوردم و گرسنمه، از صبح خودم رو به زور بیسکوییت و چای و قهوه ترک و کاپوچینوی تلخ ترابیکا نگه داشتم. ولی دلم داره برای ته چین گرمساری مامان "ن" که تو عاشورا میپزه میره. تو فکرم دارم لوازم خورش قیمه رو برای شب مرور میکنم که اگه نداریم بخرم که "ع" زنگ میزنه و میگه برای شب قرمه سبزی بار کردم و من از شدت خوشحالی پر در میارم.

Marooned Girl...
ما را در سایت Marooned Girl دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eiammaroonedd بازدید : 125 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 13:42