دلم برای شبهایی که با هم مینشستیم و سریال میدیدیم تنگ شده. برای اون مواقعی که صحنه های خشنش زیاد میشد، تو میخکوب مانیتور بودی و من سرمو فرو میکردم تو گردنت که نبینم.
برای بعدش که با هم حرف میزدیم راجع بهش. و من در حالی که چایم رو یه طوری قورت میدادم که اون همه خشونت رو با خودش بشوره ببره پایین، بهت زل میزدم که انقدر با اشتیاق راجع به شخصیت های سریال محبوبت حرف میزنی.
Marooned Girl...برچسب : نویسنده : eiammaroonedd بازدید : 134